مقاله معلم از محمد دانشی
مقاله معلم از محمد دانشی
بسمه تعالی
معلم
1-معلمی شغل شریفی است که از ویژگی های آن داشتن رزق حلال می باشد. چون معلمی شغلی نیست که در آن دغل و کم کاری و خلاف گویی وجود داشته باشد و چون از مزد کلان برخوردار نیست، در مقابل زحمتی که می کشد، آن حقوق، کمترین هدیه ای است که به او داده می شود.
2-اثرات این شغل با آن نان حلال در فرزندانی پاک و صالح بروز دارد و در آمارهایی که گرفته شده فرزندان معلمین از بهترین فرزندان می باشند.
3-یکی از برکات زندگی محدود، فارغ بودن از دغدغه های اقتصادی و حرص و ولع و زیاد طلبی و به تَبَعِ آن، تنش ها و نگرانی های «هر که بامش بیش برفش بیشتر» است و معلم با شرایطی که دارد بعد از روحانیون، معمرترین افراد جامعه محسوب می شود. (عمر طولانی)
4-کار توام با صداقت و درستی و بدست آوردن رزق حلال، برکت را به خانه می آورد و شاید بسیاری از معلمین دقت کرده اند که با همین حقوق کم،چه برکاتی برای آنها بوده است که بسیاری از افراد با حقوق بالا، از آن محرومند.
5-معلم، عاشق کار خود است، کار معلم با کارهای دیگر فرق دارد، در کارهای دیگر هر چه کارگر و یا کارمند را بیشتر به کار بگیرند، ناخرسندتر می شود، اما معلم هر چه دانش آموزانش بیشتر از او بخواهند، خوشحال تر می شود. دانش آموزان پرکار و دانش طلب، معلم را به وجَد می آورند و حاضر است جمعه ها هم برای آنها کار کند.
6-این معلم عاشق، چنان محبتی نسبت به دانش آموز خود دارد که او را به سوی خود جذب نموده و می تواند حتی اگر بخواهد جمعه ها هم او را به مدرسه بیاورند (این محبت دو طرفه است، هم معلم در صورت نیاز دانش آموز جمعه به مدرسه می آید و هم دانش اموز)
7-معلم، با کسانی سرو کار دارد که آینه ی قلبشان زنگار نگرفته و صاف و شفاف است و لذا سخت است برای او که این آینه را با سخنان خدای ناکرده ناهنجار، کدر و گناه برای خود بخرد.
8-اگر دانش آموزی در کلاس تندی کرد، معلم نه تنها ناراحت نمی شود، بلکه دلسوزیش نسبت به او بیشتر شده و متوجه می شود که بعضی نارساییها در خانواده اش وجود دارد، لذا با پیگیری آنها و رفع آن نگرانیها، دانش آموز خود را به آرامش و راحتی فکری رهنمون می شود.
9-معلم برای اینکه پاکی ها را در جامعه اشاعه دهد، خود پاک و مزکی می باشد. چون می داند، اگر کسی خود پاک نباشد نمی تواند پاکی ها را رشد دهد.
10-دانش آموز، امانت خدا و خانواده او در نزد معلم است و معلم نمی گذارد که این امانت، دچار تخریب و آسیب زدگی و خیانت شود.
11-معلم، بعد از پدر و مادر دومین و شاید اولین الگوی اخلاقی دانش آموز است. و معلم سعی می کند آنچنان الگویی برای دانش آموز باشد که او را در سنگلاخهای زندگی، دچار واماندگی و سرخوردگی نکرده و با شادابی و نشاط، راه انسانیت و تکامل را طی کند.
12-معلم، یعنی تعلیم دهنده و هیچ علمی نیست که اول آن معرفت الجبار نباشد، پس تمامی معلمین باید الگوی خداشناسی و تربیت دینی برای دانش آموز باشند و به او از خدا و دین بیاموزند و هیچ معلمی نمی تواند به دلیل اینکه مثلاً من معلم فیزیک یا شیمی و یا زبان هستم خود را از این مسئله به دور بدارد. گاهی در دروس علوم، راه خداشناسی و دین مداری را، حتی از درس دینی، بهتر می توان به دانش آموز نشان داد.
13-در جامعه ای که همه ی ما از برکت خونهای پاک شهدا، امروز در اَمن و آسایش و سرافرازی زندگی می کنیم، بر هر تعلیم دهنده ای خصوصاً معلمین، واجب است که در کلاسهای درس از شهدا، یاد کنند و فداکاریهای آنان را برای دانش آموزان نقل نمایند، تا نسل بعد از ما، از گذشته ی خود و سختیهایی که نسل قبل از آنها، متحمل شده اند بی خبر نباشد.
14-معلم از تاریخ مکتب خود تا اندازه ای مطلع است و به دانش آموزان می فهماند که چرا می گویند مداد العلماء افضل مِن دِماءِ الشهدا، برای اینکه حضور علمای دین در عرصه ی تاریخ، این مکتب را حفظ کرده و اگر علما و روحانیون و مراجع عظام نبودند و با طواغیت زمان دست و پنجه نرم نمی کردند امروز پس از 1400 و اندی سال این مکتب این چنین با نشاط و شکوفا بدست ما نمی رسید، از برکت تلاش آنها بوده که پس از چندین قرن این دین توانسته خمینی ها تحویل جامعه ی اسلامی بدهد و انسانهای فداکاری که در رکاب خمینی (ره) خون خود را در راه اعتلای دین بریزند، پس بر معلم است که حق علما را پاس بدارد و خدای ناکرده نامهربانانه به آنان ننگرد و بداند که اَلعُلماء ورثه الانبیاء و اَلعلماء سَرُجُ الاَزمِنهَ و العلماء باقون ما بقی الدَّهر و اِنَّما یَخشی ا... من عبادِهِ العُلماء و دانش آموزان را از خدمات ارزشمند و گرانمایه ی آنان آگاه و بدین ترتیب پایه های دین محصلین را مستحکم نماید.
15-معلم کسی نیست که موضع گیریهای خود پسندانه در قبال انقلاب اسلامی داشته باشد و در کلاس در مقابل سوال دانش آموزان، یک بعدی جواب بدهد و موضع گیری های گروهی خود را دخالت داده و خدمات ارزشمند نظام را زیر سوال ببرد و دانش اموزان را ناامید از انقلاب و آینده ی خود گرداند.
16-معلم می داند که باید اندیشیدن را به دانش آموز یاد بدهد نه اندیشه ها و لذا به همراه تدریس هر درس زمینه ی تفکر را برای دانش آموز فراهم می کند و او را ترغیب به عمق گرایی و اندیشیدن درباره ی هر موضوع می نماید و از یادگیری های سطحی و آماده خواری بر حذر می دارد.
17-کلاس درس، محراب عبادت است، آنجا دیگر کانال مستقیم به سوی خدا است و لذا شیطان هم بصورت فعال وارد میشود. معلم چون می داند که دانش آموزان امانت خدا و والدینشان در نزد اویند، از هر گونه سخنی که شیطان را خوش آید، پرهیز می کند و با قلبی پاک و خالی از هر نوع شائبه با سخنان هدایتگر خود، دانش آموزان را به سوی حقیقت رهنمون می شود. آنجا دانش آموز از نیت معلم آگاه نیست ولی خدا آگاه است و درستی اعمال را بر اساس نیتهای درست قبول می کنند.
18-می گویند مادر که گهواره ی فرزندش را تکان می دهد انگار دنیا را تکان می دهد و معلم نیز همانطور که زبان راتکان می دهد دنیا را تکان می دهد، بلکه از این هم فراتر رفته و لباس پوشیدن و نحوه ی حرکت در کوچه و بازار و برخوردهای او ایجاد موج در جامعه ی آینده می نماید.
19-معلم، هنرمند است و هنرش از هنرهای فاخر می باشد، زیرا او انسانهای نابینا را با شگردهای هنرمندانه خود بینا می کند و نیز روح حیات معنوی و اخلاقی به پیکر آنها می دَمَد، جمعه ها هم طفل گریز پای را به مکتب آوردن هنرمندی قوی می طلبد که او جز معلم نیست.
20-اصولاً هر هدایت گر به سوی کمال، عاشق است، به همین جهت خداوند که اول معلم است، خود بزرگترین عاشق محسوب می شود. چون در حدیث قدسی می فرماید به خاطر محبت و عشقی که به خلقت و شناساندن خودم داشتم، جهان و مافیها و بویژه انسانها را خلق کردم. دومین معلم پیامبرانند، و آن ها هم عاشق بودند، آنها هم عاشق خدا بودند وَالذَّینِ آمَنوا اَشَدُّ حُبَّاً لِله و هم عاشق خلق خدا و به همین سبب این کار پر مشقت را خدا به آنها واگذاشت. زیرا انسانهای عاشق می توانند بدون مزد مادی با طواغیت در بیفتند و جان خود و اهلشان را به خطر بیندازند و نیز کار ارشاد و هدایت مردمِ جاهل را، که سخت تر از آن کاری نیست به عهده بگیرند.
پس معلم هم عاشق است و او عاشق سه گروه است که هر سه ی آنها در طول یکدیگرند عاشق خدا، عاشق پیامبران و عاشق دانش آموزانش و همانطور که اشاره شد سخت ترین کار بنیایی بخشیدن به نابینایان و تربیت انسانهای جاهل در مسیر کمال است و این میسر نمی شود مگر که عامل این کار عاشق باشد.
21-همانطور که اشاره شد معلم بزرگترین محبت را به دانش آموزان خود دارد و بدترین دانش آموزِ او اگر دچار مشکلی شود، معلم به شدت نگران می گردد، و برایش دعا می کند تا مشکلش حل شود، چون معلم دانش آموز خود را مانند فرزند خود می داند و همانطور که اگر فرزندش مریض شد یا مشکل دیگری برایش پیش آمد در رفع آن تلاش می کند، برای دانش آموزش هم دعا می کند و به او سر می زند و در جهت رفع مشکل او با والدینش همکاری می نماید.
22-معلم این جمله را که از دهقان سالخورده است یاد دارد، «کای نورِ چشمِ من، به جز از کِشتهَ ندرَوی» و خوب می داند، آنچه امروز در کلاس درس می گوید و تک تک کلماتی که از زبانش بر می آید مانند بذری است که کاشته می شود و چند سال بعد ثمرش را می بیند و نه تنها از طریق دانش آموز تحت تعلیمش بروز دارد بلکه میوه ی تخمهای در کلاس کِشته،در وجود فرزندان خودش هم ظهور پیدا می کند. و لذا سعی دارد از گفتن هرگونه کلماتی که خدای ناکرده، دانش آموزان را از راه خدا و انسانیت منحرف سازد، خودداری نماید.
خرداد 1384
محمد دانشی