شعر مراسم عقد دختر
جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۴۷ ب.ظ
محممراسم عقد دختر
عاقد دوباره گفت:( وکیلم؟) پدر نبود |
|
|
یعنی که از اجازه بابا خبر نبود |
جز عکس و چفیه پدرش کنار عقد |
|
|
رویای دخترانه او بیشتر نبود |
عاقد سه باره گفت ( وکیلم،اجازه هست؟) |
|
|
بغضش گرفت دختر و جز چشم تر نبود |
گفتا که (با اجازه بابا بله ، بله) |
|
|
آن لحظه جز اشاره عکس پدر نبود |
این صحنه را به خاطرتان جمله بسپرید |
|
|
خون ها اگر نبود ز ما هم نفر نبود |
محمد دانشی
محمد دانشی